شما اولین امتیاز را بدهید
نمونه صفحات:
کتاب

حمایت از اشخاص دارای معلولیت در نظام بین‌المللی حقوق بشر

کلاسه مجموعه (فروست):
رسائل - ۹
پدیدآورندگان:
رده‌بندی و ثبت
رده‌بندی دیویی: ۳۴۳/۰۳
رده‌بندی کنگره:
K1970
ثبت کتابخانه ملی:
۲۰۴۱۵۸۸
شماره نشر:
۳۸
ویژگی محتویات
زبان:
فارسی
تعداد مجلدات:
۱
مشخصات ظاهری
تعداد صفحه ابعاد (سانتیمتر) وزن (گرم) شابک ۱۳رقمی
۲۵۲ ۳ × ۱۶/۵ × ۲۳/۵ ۳۶۵ ۹۷۸-۹۶۴-۸۲۰۰-۴۹-۲
نوع جلد:
شومیز
قطع:
وزیری
مشخصات تولید
سال انتشار:
۱۳۸۹
شهر:
تهران
نوبت چاپ:
۱
تیراژ:
۱۰۰۰
قیمت: ۱۳۰/۰۰۰ ریال

ناتوانی و معلولیت  در همیشه تاریخ با سرنوشت بشر عجین بوده است. تحقیقات باستان‌شناسان نشان می‌دهد كه ناهنجاری‌های اسكلتی از دوران‌های بسیار دیرین موجود بوده است. مومیایی‌های پنج هزار سال قبل از میلاد گواه این مدعاست. فاصله زمانی طولانی و اختلاف شدید و عمیق بین شرایط موجود و ازمنه گذشته تجسم وضعیت گذشتگان و جوامع اولیه را مشكل می‌سازد. با این حال تصور فقر، سوءبهداشت، آلودگی، بیماری و حشرات موذی به عنوان همراهان انسان در آن دوران چندان دشوار نیست. زندگی اعظم مردم قبل از شروع طب جدید و بهداشت عمومی مشكل و كوتاه بوده است. انواع بیماری‌ها از جمله طاعون، تیفوئید، آبله و سوءتغذیه باعث مرگ و میر عدیده می‌شدند. زنان در معرض خطرهای دوران حاملگی و هنگام تولد نوزاد بودند. در عین حال كه آمار مرگ و میر نوزادان و كودكان نیز در آن دوران بسیار بالا بود. مردان نیز با شركت در جنگ‌های داخلی و خارجی با تلفات عمده مواجهه بودند. كودكان در خانواده‌های فقیر با كار خود در خدمت اقتصاد خانواده بودند. مسلم است در چنین شرایطی كه مشكلات و تنگناهای مختلف به صورت گسترده قشر عظیمی از مردم را تحت الشعاع قرار داده بودند، كودكان استثنایی و افراد معلول دچار رنج مضاعف می‌شدند؛ چرا كه بیشتر آنان نه تنها حرفه و منبع درآمد و ارتباط اجتماعی مناسب نداشتند، بلكه نوع زندگی آنان نیز تحت تأثیر تعصبات و عقاید خرافی مردم بود كه هرگونه برخورد غیر عاطفی و تبعیض‌آمیز را توجیه می‌نمود. مردم تصور می‌كردند افرادی كه با هنجارهای جامعه انطباق ندارند دارای روحی خبیث هستند و به همین دلیل این افراد در معرض نابودی، فراموش شدن و طرد از جامعه قرار داشتند. یافته‌های باستان‌شناسان مؤید این مطلب است كه رفتارهای غیرعادی و ناسازگارانه افراد توسط كاهنان، كشیشان و جادوگران معالجه و مداوا می‌شدند.

مصریان باستان اولین گروه‌هایی بودند كه نسبت به معلولان و زندگی آنان علاقه نشان دادند. در نوشته‌های قدیمی مصر (۱۵۵۰ قبل از میلاد) توصیه‌ها، دستورالعمل‌های پزشكی و سحر و جادوهایی برای درمان بسیای از بیماری‌ها آمده است. در این اسناد تاریخی مطالبی نیز برای درمان عقب‌ماندگی ذهنی، صرع، نابینایی و ناشنوایی ذكر شده‌اند.

مصریان نه تنها به شناخت عوامل ایجاد كننده معلولیت و درمان آنان علاقمند بودند، بلكه وضعیت رفاه شخصی و اجتماعی افراد معلول را نیز بررسی می‌كردند. آنان به نابینایان موسیقی و ماساژ آموزش می‌دادند. بسیاری از شاعران و نوازندگان در آن زمان نابینا بودند.

معهذا روی دیگر سكه یعنی نگرش حذف معلولان نیز بر بسیاری از جوامع حاكم بود. رومیان و یونانیان بر این عقیده بودند كه یك جامعه پویا و زنده از توان بالقوه شهروندان نشأ‍ت می‌گیرد. آنان قوانینی تصویب نمودند كه بر اساس آن افرادی كه قادر نبودند به برتری جامعه كمك كنند در اولین فرصت حذف شوند. ارسطو در كتاب سیاست، راجع به تربیت و پرورش كودك، چنین اظهار نظر می‌كند: «باید قانونی باشد كه هیچ فرد ناقصی حق ادامه حیات نداشته باشد.» بقراط در خصوص تربیت كودك چنین می‌گوید: «نوزادی كه ارزش بزرگ كردن داشته باشد.» در شهر اسپارت یونان باستان طبق قانون نوزادان تازه متولد شده را نزد سالمندان می‌بردند تا مشخص كنند كه آیا شهروند مناسب و سلحشوری خواهند شد یا نه. نوزادانی كه دارای مشكلات بینایی و یا سایر معلولیت‌ها و نقص‌ها بودند در كوهستان رها یا به امواج رودخانه‌ها سپرده می‌شدند.

از لحاظ تاریخی توجه به زندگی معلول در علم پزشكی آغاز شد و مسأله درمان در مرحله اول اهمیت قرار گرفت. از دیدگاه رومیان و یونانیان معلولیت‌های ناشنوایی، نابینایی و بیماری روانی نیاز به توجه داشتند. بقراط به عنوان بینانگذار یك مدرسه بزرگ پزشكی در سال ۴۶۰ قبل از میلاد راهی را آغاز نمود كه بعدها پزشكان آن را دنبال كردند. بقراط در درمان معلولان از فنون پزشكی مصر باستان الهام می‌گرفت. او تلاش نمود كه انواع معلولیت از جمله نابینایی، ناشنوایی، صرع و عقب‌ماندگی ذهنی را مداوا كند. بقراط علم پزشكی را از خرافات تفكیك نمود و در نتیجه تلاش در جهت تشخیص و درمان بیماران آغاز گردید. اما تا قرن‌ها مردم تصور می‌كردند كه افراد معلول تحت تأثیر قدرت مافوق نامرئی خدایانی قرار دارند كه در بالای كوه‌ها و یا درختان زندگی می‌كنند و رفتارهای غیرعادی ناشی از نیروی این خدایان و به عنوان تنبیه به كسانی تحمیل می‌شود كه مشمول غضب قرار گرفته‌اند. با ظهور مسیحیت این تفكر ریشه گرفت كه شیطان عامل ایجاد معلولیت است. اگرچه با ظهور مسیحیت وجود خدایان مطرح نبود اما دینداران چنین تصور داشتند كه خدای بزرگ به خاطر گناه انسان‌ها و یا پدران آنان چنین تنبیهی را بر معلولان روا داشته است.

پیشرفت آرام در جهت روشنگری و رهایی از خرافات با شروع قرون وسطا متوقف شد و مجدداً عقاید اولیه و بدوی در خصوص اعتقاد به روح پلید و جن حاكم گردید. در قرون وسطا كلیسا تبعیضاتی علیه معلولان ایجاد نمود. آنان حق استفاده از ارث، گواهی و شهادت در دادگاه را نداشتند و همچنین از عقد قرارداد و سایر حقوق محروم گردیدند. در همان دوران، در آلمان افراد عقب‌مانده ذهنی را داخل قفس محبوس می‌كردند. تجربه معلولان در قرون وسطا سرشار از سختی، محرومیت و انزواست.

مؤسسات درمانی برای بیماران بین قرن ششم تا سیزدهم به علت بیماری جذام گسترش یافت. سپس با توجه به فروكش نمودن بیماری جذام در قرن هفدهم بسیاری از این مؤسسات برای نگهداری بیماران روانی و سایر افراد استثنایی از قبیل متكدیان، افراد بی‌خانمان، منحرفین اجتماعی، بیماران مزمن سفلیسی و الكلی، عقب‌ماندگان ذهنی و انواع معلولان نگهداری می‌شدند. این مراكز هدفی دوگانه داشتند: جمع‌آوری این افراد از جامعه و حمایت جامعه در برابر مشكلاتی كه ممكن بود این افراد ایجاد نمایند.

از قرن بیستم بعلت وقوع رویدادهای متعدد عارضه معلولیت از لحاظ كمّی و سپس در اثر پیشرفت‌های پزشكی از لحاظ كیفی دستخوش دگرگونی شدند.

جنگ‌های پراكنده میان كشورهای اروپایی، آسیایی، انقلاب‌های متعدد در اقصی نقاط جهان و حوادث طبیعی در افزایش كمّی معلولان نقش قابل ملاحظه‌ای ایفا كرد. وقوع جنگ جهانی اول و درگیر شدن بخش اعظمی از اروپا در آن عامل مهم دیگری در ازدیاد معلولان و نقطه عطفی در تغییر شرایط آنان است. چراكه عارضه معلولیت به عنوان بخشی از پیكر جامعه رسمیت خود را تحمیل كرد. افزایش كمّی تعداد معلولان باعث حساس شدن جامعه نسبت به معلولان و بهره‌گیری از تكنولوژی پیشرفته در جهت مداوای آنان گردید. این نگرش كه معلولان علی‌رغم محدودیت‌های خود قادر به بروز شایستگی‌های جسمی و ذهنی و قابلیت شركت فعال در امور اجتماعی هستند و نقص عضو نمی‌تواند مانعی در این مسیر ایجاد كند، گسترش پیدا كرد. گسترش برنامه‌های توانبخشی  آهسته و كند بود و قبل از جنگ جهانی اول متوقف شد. در فاصله بین جنگ‌های جهانی اول و دوم توانبخشی متمركز برپایه بازتوانی جسمی و حرفه‌ای افراد معلولی بود كه در ارتباط با جنگ مجروح شده بودند.

پس از جنگ جهانی دوم میلیون‌ها سرباز مجروح و معلول به خانه‌های خود بازگشتند و به زندگی عادی اجتماعی و خانوادگی ملحق شدند. به این ترتیب تفكر نگهداری معلولان در مؤسسات نه تنها دیگر عملی به نظر نمی‌رسید كه طرح آموزش افراد ناتوان و معلول برای مراقبت و بازتوانی خود و بازگشت به زندگی اجتماعی جایگزین آن شد.

از جنگ جهانی دوم تا به امروز مفهوم توانبخشی به سرعت و به طور وسیعی گسترده شده است و نیاز به برنامه‌ریزی‌های ملی كه تمام معلولیت‌ها را پوشش دهد بیش از پیش احساس می‌شود.  امروز وجود بیش از ۶۵۰ میلیون نفر معلول در سرتاسر دنیا سبب طرح مسأله معلولیت به عنوان یك موضوع مهم جهانی شده است. اگر خانواده‌های این قشر را هم اضافه كنیم، قریب دو میلیارد نفر در جهان با معلولیت زندگی می‌كنند. در هر منطقه جهان، در هر كشور، افراد معلول اغلب در حواشی جامعه زندگی می‌كنند و از بسیاری از تجارب اساسی زندگی محروم می‌باشند. آنان امیدواری كمی برای رفتن به مدرسه، پیدا كردن یك شغل، خانه‌دار شدن، تشكیل خانواده، بزرگ كردن فرزندان، بهره بردن از زندگی اجتماعی یا سیاسی دارند. برای اكثریت افراد معلول در سرتاسر جهان، مغازه‌ها، امكانات عمومی، حمل و نقل و حتی اطلاعات، نسبتاً خارج از دسترس آنان می‌باشند.  افراد دارای معلولیت جزء بزرگترین اقلیت آسیب دیده به شمار می‌روند. بر اساس برآورد انجام شده ۲۰ درصد از فقیرترین افراد جهان، معلول هستند؛ ۹۸ درصد كودكان دارای معلولیت در كشورهای در حال توسعه هستند كه تحصیل هم نكرده‌اند. طبق آمار موجود ۳۰ درصد از كودكان خیابانی جهان معلول هستند. نرخ سواد برای بزرگسالان دارای معلولیت حدود ۳ درصد است كه در برخی كشورها این مقدار برای زنان معلول یك درصد می‌باشد. 

اغلب یك رابطه دیالكتیكی بین فقر و معلولیت وجود دارد. در حالی كه احتمال بسیار می‌رود كه مردم فقیر در طول زندگیشان با معلولیت مواجهه شوند، معلولیت، خود می‌تواند منجر به فقر نیز بشود. دلیل آن هم این است كه افراد معلول اغلب با تبعیض و انزوا مواجهه هستند. معلولیت با جهل و بی‌سوادی، سوءتغذیه، فقدان دسترسی به آب سالم، كمبود ایمنی در برابر بیماری‌ها و شرایط كاری ناسالم و خطرناك، ارتباطی دوسویه دارد. این واقعیت وجود دارد كه زندگی فقیرانه معلولان در نتیجه بی‌توجهی و سهل انگاری دولت‌ها و سیاست‌های آنهاست كه سبب نادیده انگاشتن معلولان شده است.

همان طور كه جمعیت جهان افزایش می‌یابد، طبیعتاً تعداد افراد معلول هم افزایش می‌یابد. در كشورهای در حال توسعه، شرایط پزشكی ضعیف طی بارداری و هنگام تولد، بیماری‌های عفونی، بلایای طبیعی، درگیری‌های مسلحانه، خشونت‌ها، مین‌های زمینی، تكثیر سلاح‌های كوچك و... سبب آسیب‌ها و جراحات، نقص عضو و افسردگی‌های طولانی مدت می‌شوند. حوادث رانندگی، هر ساله موجب بروز میلیون‌ها نقص عضو خصوصاً در بین جوانان، می‌شوند. البته در كشورهای پیشرفته كسانی كه پس از جنگ دوم جهانی متولد شده‌اند، عمر طولانی‌تری داشته‌اند، چرا كه بسیاری از آنان به تدریج با معلولیت، كنار آمده‌اند.

از مهم‌ترین دلایل اصلی پرداختن به مسأله معلولیت و معلولان نخست، افزایش روز افزون تعداد افراد معلول به خصوص در كشورهای فقیر و در حال توسعه است كه به علت عدم آگاهی از روش‌های پیشگیری از معلولیت و نبود امكانات كافی، بیشترین تعداد معلولان را دارند. دوم، تبعیض و نابرابری است كه همواره نسبت به ایشان روا داشته می‌شود. در حالیكه؛ عدم تبعیض از جمله بحث‌هایی است كه در اكثر اسناد بین‌المللی حقوق بشری مطرح می‌شود، كه هرگونه تبعیضی را ناقض اصول برابری حقوق و احترام به كرامت انسان قلمداد می‌كنند. آنچه مهم می‌نماید، جواب دادن به این سؤال اصلی است كه در مسیر فرآیند جهانی شدن،  بدانیم جایگاه معلولان كجاست و چگونه می‌توان از آنان حمایت كرد. چراكه؛ نمی‌توان با نادیده گرفتن ده درصد از جمعیت جامعه بشری از جهانی‌شدن دم زد. اما قبل از بررسی این سؤال، باید به سؤالات دیگری از جمله اینكه معلول كیست؟ آیا باید حقوقی بیش از دیگران برای او در نظر گرفت یا نه؟ جامعه بین‌المللی از چه زمانی شروع به بررسی وضعیت این قشر از افراد جامعه‌اش كرده و در این راستا چه فعالیت‌هایی انجام داده است؟ آیا حمایت از معلولان تنها به عنوان نوع‌دوستی است و یا الزامی فرا روی جامعه بین‌المللی می‌باشد؟ و... پاسخ دهیم.

موضوع حقوق انسانی افراد دارای معلولیت از بزرگترین چالش‌های جوامع امروزی است؛ چه با افزایش روزافزون میزان رشد ناتوانی و نیز رقم مطلق این افراد، ابعاد انسانی این پدیده بسیار وسیع‌تر از آنچه تصور می‌شود، می‌باشد.

آنچه در این میان اهمیت دارد برخورد حقوقی با این موضوع است و نه تنها برخوردی از سر ترحم و اعطای صدقه و مستمری به جهت رفع نیازمندی‌های قشری كه اغلب از دسترسی به حقوق اساسی خود، دور نگهداشته شده‌اند. اگر در روزگاران گذشته كمك‌های مادی یا معنوی می‌توانستند كارساز باشند، دنیای امروز و نگرش حاكم دیگر اینگونه كمك‌ها را برنمی‌تابد. جامعه بین‌المللی موظف است نیاز معلولان به حقوق برابر را به رسمیت بشناسد و از آنان حمایت كند، ضمن اینكه با توجه به ناتوانی‌های ایشان در به دست آوردن حقوق خود، حمایت‌های ویژه‌ای را نیز برای آنان در نظر بگیرد. در این تحقیق بر آن هستیم كه مبانی حمایت از حقوق معلولان و ابزارهای بین‌المللی حقوق بشری ناظر بر این حقوق را بررسی كنیم؛ اگرچه درباره افراد دارای معلولیت، انواع معلولیت‌ها، كودكان استثنایی، نحوه رفتار و آموزش كودكان استثنایی و... آثار بسیاری وجود دارند اما متأسفانه در مورد منابعی كه به بررسی حقوقی نیازهای ایشان بپردازند با كمبود مواجهه هستیم. بنابراین پژوهش حاضر تلاش می‌كند تا شاید بخشی از خلأ حقوقی در این قلمرو را پر نماید. برای انجام این تحقیق اطلاعات لازم از طرق كتابخانه‌ای و میدانی گردآوری شده‌اند و سپس از روش توصیفی ـ تحلیلی برای ارائه مطالب استفاده شده است.

این تحقیق در بخش نخست خود، به تعریف معلولیت و مبانی مهم حقوقی حمایت از معلولان می‌پردازد، و در بخش دوم به مهم‌ترین حقوق معلولان و طرق تحقق آنها اشاره می‌نماید.